ره زین شب تاریک نبردند برون گفتند فسانه ی هست و در خواب شدند |
ميدونم برات عجيبه اين همه اصرار و خواهش اين همه خواستن دستات بدون حتی نوازش ميدونم كه خنده داره واسه تو گريه ي دردم ميگذري از من و ميري اما باز من برميگردم ميدونم برات عجيبه من با اون همه غرورم پيش همه ي بديهات چه جوري بازهم صبورم
دور ميشي منو نبيني باز سراغتو ميگيرم
ميدونم يه روز ميفهمي روزي كه دنيا را گشتي
نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |